چه رازي دراعماق چشمت نهفته
چه كس با شب از چشم تو قصه گفته
كه من چون شهابي كه مثل حبابي
چنين در هوايت رها شده ام فنا شده ام
كدامين پرنده در اين صبح روشن
زمن گفته با تو ز تو گفته با من
که من چون ستاره كه مثل شراره
چنين در هوايت فنا شده ام رها شده ام
بهار دل من قرار دل من
به گوشه ي غم صفاي تو بود
به خلوت شب نواي تو بود
تو نور خدايي كجايي كجايي ؟؟؟
نويد رهايي به گوش دلم صداي تو بود
زرنج زمانه رهايم كن اي دوست
شبي عاشقانه صدايم كن اي دوست
چه كس با شب از چشم تو قصه گفته
كه من چون شهابي كه مثل حبابي
چنين در هوايت رها شده ام فنا شده ام
كدامين پرنده در اين صبح روشن
زمن گفته با تو ز تو گفته با من
که من چون ستاره كه مثل شراره
چنين در هوايت فنا شده ام رها شده ام
بهار دل من قرار دل من
به گوشه ي غم صفاي تو بود
به خلوت شب نواي تو بود
تو نور خدايي كجايي كجايي ؟؟؟
نويد رهايي به گوش دلم صداي تو بود
زرنج زمانه رهايم كن اي دوست
شبي عاشقانه صدايم كن اي دوست
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1392
| 10:38 | نویسنده : ali2000000 |